آخرین مطالبرمان ویدیا فصل دوم
فصل دوم رمان اسپاکو پارت 49(فصل دوم ودیا)
جهت مشاهده پارت های منتشر شده از رمان اسپاکو فصل اول و دوم وارد شوید
#پانیذ
پانیذ موهای مشکیش رو از دو طرف بافت و روی شونه هاش انداخت.
یقه ی بافت باز بود و یکی از شونه هاش و ترقوه ی گردنش مشخص بود.
آرام در اتاق رو باز کرد و قدمی بیرون گذاشت. چرخید و در رو بست.
همزمان در اتاق علیرام باز شد. علیرام با دیدن پانیذ لبخندی روی لبهاش نشست و به سمت پانیذ رفت.
پانیذ سر بلند کرد و با دیدن علیرام، ناخواسته قدمی عقب گذاشت. علیرام با فاصله ی کمی رو به روش قرار گرفت.
پانیذ با تمام حس هایی که داشت لبخند مستأصلی زد.
علیرام آرام دست به گیسوی بافته شده ی پانیذ کشید اما کسی انگار قلب پانیذ رو در دستش می فشرد.
-موی بافته هم بهت میاد!
نفس در سینه ی پانیذ حبس شد. با یادآوری دختری که لباس علیرام تنش بود فهمید باید از علیرام فاصله بگیره.
-چرا بهت پیام دادم جواب ندادی؟
پانیذ نگاه از علیرام گرفت.
-کمی سرما خورده بودم.
-پس چرا کسی چیزی به من نگفت؟!
پانیذ شانه ای بالا داد.
-خیلی مهم نبود.
علیرام احساس کرد پانیذ از چیزی ناراحته.
-چیزی شده؟
پانیذ به ناچار تو چشمهای رنگی علیرام نگاه کرد و لبخندی زد.
-نه، هیچی.
-پس چرا احساس می کنم مثل قبل نیستی؟
پانیذ لب گزید.
#علیرام
-نه، شاید هنوز کمی مریضم، همین.
سمیرا پله ها رو بالا اومد. با دیدن علیرام و پانیذ ابروئی بالا داد و به سمتشون رفت.
-عزیزم اینجائی؟
پانیذ ببخشیدی گفت و از کنارشون رد شد. علیرام نگاهش و به رفتن پانیذ دوخت.
سمیرا عصبی دستش و مشت کرد و لبخندی تصنعی زد.
-این کی بود؟
علیرام به خودش اومد. مچ دست سمیرا رو گرفت و به سمت اتاقش کشید. هولش داد تو اتاق و در و بست.
-با اجازه ی کی لباس منو پوشیدی؟ اصلاً کی اومدی اتاقم؟
سمیرا به سمتش رفت. خواست دست دور گردن علیرام حلقه کنه که علیرام ازش فاصله گرفت.
-اومدم اتاقت نبودی؛ دلم برای عطر تنت تنگ شده بود، برای همین لباستو پوشیدم.
علیرام پوزخند تلخی زدکه باعث شد گوشه ی لبش کمی بالا بره.
-چطور این چند سال سر کردی؟ یه شبه دلت تنگ شد؟
-من اومدم تا بهم فرصت بدی. میدونم هنوز عاشقمی.
علیرام سکوت کرد. به سمت در اتاق رفت.
-بهتره لباستو عوض کنی.
و از اتاق خارج شد. با رفتن علیرام لبخند پیروزمندانه ای روی لبهای سمیرا نشست.
آرام زمزمه کرد:
-دختر کوچولو، باید از علیرام دورت کنم.
لینک کوتاه: http://shasttip.xyz/?p=18172